عشق من پائیز آمد مثل پار ... باز هم ما باز ماندیم از بهار ... باید از فقدان گل خونجوش بود ... در فراق یاس مشکی پوش بود ... یاس بوی مهربانی می دهد ... عطر دوران جوانی می دهد ... یاسها یادآور پروانه اند ... یاسها پیغمبران خانه اند ... یاس را یک شب گل ایوان ماست ... یاس تنها یک سحر مهمان ماست ... یاس را آئینه ها رو کرده اند ... یاس را پیغمبران بو کرده اند ... یاس بوی حوض کوثر می دهد ... عطر اخلاق پیمبر می دهد ... حضرت زهرا دلش از یاس بود ... دانه های اشکش از الماس بود ... داغ عطر یاس زهرا زیر ماه ... می چکانید عطر حیدر را به چاه ... عشق محزون علی یاس است و بس ... چشم او یک چشمه الماس است و بس ... اشک می ریزد علی مانند رود ... بر تن زهرا گل یاس کبود
یک دوست
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1383 ساعت 12:00 ب.ظ
سلام .باوفایی را از درخت آموز که حتی سایه از هیزم شکن بر نمی دارد
بر حاشيه برگ شقايق بنويسيد.....گل تاب فشار در وديوار ندارد